امیر علی جونم امروز متولد شد
هو العزیز
سلام امیرعلی خوشكل مامان وبابابالاخره انتظارم به سر رسيد و باقدمهاي كوچكت اومدي پيشمون نور چشم مامان و بابا امیرعلی 1 اردیبهشت ساعت 9:45سال 1394 پسر گلم تو زایشگاه الزهرا(س)به دنیا اومد عزيزم نميدوني چه احساس قشنگي داشتم وقتي گذاشته بودنت بين يه پارچه سبزمامان جونصورت سفيدت كه مثل ماه زيبا و موهاي نازتكه مثل شب سياه بود دور صورت سفيدت رو گرفته بودهنوزموهات خيس بودچشمات باز بود مثل دوتا ستاره ميدرخشيدنوقتي صورت خوشكلت رو چسبوندن به صورتم چشمام رو بستم وتو دلم هزاران هزار بار خداروشكر كردمكه ثمرعشقمون سالمه همه درد و عذابي كه اونشب كشيدمبا ديدنت به كلي فراموشم شدبازم شكرت خداي مهربونمخلاصه فرداش ترخيص شديم باباجون ومادرجون وعمه ودایی وزندایی وعمو وزن عموودخترعموهااومدن دیدنت ان شاءالله هميشه سالم و سرحال باشي عزيزمفقط اينو بدون كه وارد دنياي جديدي شدمخيلييييييي احساس قشنگي دارم فقط بهت نگاه ميكنمشبه وقتي ميخوابيم برقها خاموشه چون صورتت رو خوب نميبينم گوشيم رو ميارم و به عكسهات نگا ميكنم از ديدنت سير نميشمخيييييييييييلي دوست دارم خيييييييييييييلي خوشحالم بابا وضعش از من بدتره چون خونه بابام هستيماوردت پيشم اون صورت ماهت براي هميشه قشنگترين تصوير ذهنم شدشرايط كاريش جوريه كه نميتونه هرشب بياد پيشمونو داره از دوريمون بال بال ميزنهروزي 100 بار زنگ ميزنه و پيام ميده امیرعلی عزيز چطوره چكار ميكنه ؟ان شاء الله به زودي خوب ميشيم و برميگرديم پيش بابا جون الان كه دارم مينويسم مثل فرشته ها كنارم لا لا كردي فرصت گير اوردم تا بيدار نشدي يه سر به اينجا بزنماينم عكس امیرعلی جونم در يك روزگي